English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (350 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vitrescence U امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
vitreosity U خاصیت شیشهای
glassiness U خاصیت شیشهای
galss transition U تبدیل شیشهای
glassy transition U تبدیل شیشهای
gamma transition U تبدیل شیشهای
flatbed U وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
t.g U دمای تبدیل شیشهای
gamma transition temperature U دمای تبدیل شیشهای
glasy trainsition temperature U دمای تبدیل شیشهای
glass transition temperature U دمای تبدیل شیشهای
pitchstone U یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
vitrification U تبدیل به شیشه
vitrifiable U قابل تبدیل به شیشه
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
scanners U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
eye glass U شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
distensibility U امادگی برای بادکردن
ingenuity U امادگی برای اختراع
accessibility U امادگی برای پذیرایی
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
opposability U امادگی برای روبرو گذاشتن
reagency U امادگی برای واکنش یا معرفی
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
inseparability U عدم امادگی برای جدا شدن
insuperability U عدم امادگی برای از میان برداشتن
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
inerrability U معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
removability U ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
communicativeness U امادگی برای رساندن خبر پرگویی
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
ready solubility in water U امادگی برای زودحل شدن دراب
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
impulsiveness U امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
inductility U عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
condensability U قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
rosettes U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
glared U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glares U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glare U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
contractibility U قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record U کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
fibre optics U لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
optical U شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
plate glass U شیشه سنگ شیشه تختهای
glassman U تاجر شیشه شیشه ساز
ink bottle U شیشه مرکب شیشه جوهر
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
analog U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
analog U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
references U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
analogues U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
reference U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
analogue U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
analogues U مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
analogue U مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
convertor U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
converter U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
analog U وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
analogue U ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
analogues U ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
serial U اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serials U اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
ADPCM U استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
adaptive channel allocation U استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
air defense readiness U وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
digitize U تصویری که برای تولید سیگنال آنالوگی که بعد به دیجیتال تبدیل میشود و روی کامپیوتر ذخیره شود یا نمایش داده شود
vitriform U شیشهای
vitric U شیشهای
amorphous U شیشهای
glassy U شیشهای
glazing U شیشهای
galssy U شیشهای
vitreous U شیشهای
hyaloid U شیشهای
glass rule U خط کش شیشهای
glass tube U لوله شیشهای
glass rod U میله شیشهای
hyaloid membrane U شامهء شیشهای
marble U گلوله شیشهای
glazing coat U روکش شیشهای
glass vessels U فروف شیشهای
solar house U گلخانه شیشهای
glass jaw U ارواره شیشهای
semivitrified U نیم شیشهای
the vitreoud humour U ابگونه شیشهای
glass U الت شیشهای
shellac U لاک شیشهای
slow worm U مار شیشهای
glass electrode U الکترود شیشهای
blindworm U مار شیشهای
vitreus state U حالت شیشهای
glass eye U چشم شیشهای
glass bulb U حباب شیشهای
louvred U دریاپنجرهچوبی-شیشهای
marbles U گلوله شیشهای
semivitrified U نیمه شیشهای
glassy state U حالت شیشهای
inputted U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
digitizer U مبدل آنالوگ به دیجیتال یاوسیلهای که سیگنالهای آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
glass type tube U لامپ الکترونی شیشهای
vitreous enamel coating U روکش لعاب شیشهای
hyalitis U اماس رطوبت شیشهای
glass wool U پشم یا براده شیشه پشم شیشه
salver U سینی پایه دار شیشهای
salvers U سینی پایه دار شیشهای
glass separator U میان گیر شیشهای باتری
intravitreous U واقع در درون رطوبت شیشهای
vitrify U شیشهای کردن یا شدن زینترن
pseudoscope U شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
optical U وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
ocr U وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
fogging U مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
belljar U نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
Windows GDI U مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
form U امادگی
covers U امادگی
coverings U امادگی
kelter U امادگی
tautness U امادگی
cover U امادگی
forms U امادگی
kelter or kilter U امادگی
formed U امادگی
preparation U امادگی
preparedness U امادگی
penchant U امادگی
proneness U امادگی
readiness U امادگی
disposition U امادگی
susceptibility U امادگی
qualification U امادگی
predispostion U امادگی
conditioning U امادگی
preparations U امادگی
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
liquid crystal display U صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
meniscus U شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
liquid crystal displays U صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
readiness U امادگی رزمی
medical fitness U امادگی پزشکی
availability U زمان امادگی
erg U 2- امادگی ذاتی
unreadiness U عدم امادگی
peak up U در اوج امادگی
work out U تمرین امادگی
indisposition U عدم امادگی
indisposedness U عدم امادگی
indispositions U عدم امادگی
vigilance U امادگی چالاکی
second degree of readiness U امادگی درجه دو
preparatory schools U اموزشگاه امادگی
law of readiness U قانون امادگی
physical fitness U امادگی جسمانی
preparatory school U اموزشگاه امادگی
reading readiness U امادگی خواندن
hottest U امادگی کامل
half way houses U خانههای امادگی
third degree of readiness U امادگی درجه سه
training camp U اردوی امادگی
insusceptibility U عدم امادگی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com